در آغاز هیچ نبود کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود و با نبودن چگونه توانستن بود ؟ و خدا بود و با او عدم بود و عدم گوش نداشت.حرفهائی ست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوئیم و حرفهائی هست برای نگفتن ,حرفهائی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آوردحرفهای خوب و بزرگ و ماورائی همین هایند و سرمایه هر کسی به اندازه حرفهائی ست که برای نگفتن دارد . حرف هائی بی قرار و طاقت فرسا که همچون زبانه های بی تاب آتشند کلماتش هر یک انفجاری را در دل به بند کشیده اند !
دکتر علی شریعتی / کتاب گفت و گوهای تنهائی صفحه924
روزای ما تکراری و شبهای ما پر از غمه
درد دل کهنمونم زخم دل بی مرحمه
زخمایی که گفتنشم دردی دوا نمیکنه
گریه اگه هق هق نشه بغض و رها نمیکنه
به هر وسیله ای شده میخواییم سکوت رو بشکنیم
دیگه پابرچین نمیریم یه وقت گلا رو نشکنیم
تیکه کلام حرفامون همش شده "منم منم"
ما "نیم منم" نیستیم همون لحظه ای که میگیم منم
خونه هامون نزدیک شده اما دلامون شده دور
عمرا نگیم دوست دارم مبادا کم شه از غرور
هرکی فجیح تر فوش میده معلومه که مردمیه
هرکی زبونش بد نچرخه آدمی منزویه
با اینکه ما خوب میدونیم که این کارا خیلی بده
هرکی واسه بدتر شدن دنبال یه راه بلده.
(حامد نادم)
به همین زودی ها دندان و کامم تجزیه میشود از زهر زبانم
مانده ام این پاره گوشت سرخ و زهر آگین
تا به کی رخصت دهد تا سبز ماند راس من
کلامم نیش دارد تلخی کامم گواهی میدهد
آدمها پشیمون میشن!!
گاهی از گفته هاشون
گاهی از نگفته هاشون
گاهی از گفتن نگفتنی هاشون
گاهی هم از نگفتن گفتنی هایشان...
دوستان عزیزم حتما بخونید :
توصیف فوق العاده زیبای استاد شریعتی از پروردگار و آفرینش :
""" هر کس گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت """
هر کس دوتاست و خدا یکی بود و یکی چگونه می توانست باشد ؟
هرکس به اندازه ای که احساسش میکنند هست
و خدا کسی که احساسش کند نداشت
عظمت ها همواره در جستجوی چشمی ست که آن را ببیند
خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمد
و زیبائی همواره تشنه دلی ست که به او عشق ورزد
و قدرت نیازمند کسی ست که در برابرش رام گردد
و غرور در جستجوی غروری ست که آن را بشکند !
و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور
اما کسی نداشت ...
برای خواندن ادامه ی متن لطفا ادامه ی مطلب را کلیک کنید...
ادامه مطلب...
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند…مونتسکیو
روزای ما تکراری و شبهای ما پر از غمه
درد دل کهنمونم زخم دل بی مرحمه
زخمایی که گفتنشم دردی دوا نمیکنه
گریه اگه هق هق نشه بغض و رها نمیکنه
به هر وسیله ای شده میخواییم سکوت رو بشکنیم
دیگه پابرچین نمیریم یه وقت گلا رو نشکنیم
تیکه کلام حرفامون همش شده "منم منم"
ما "نیم منم" نیستیم همون لحظه ای که میگیم منم
ادامه شعر در ادامه ی مطلب...
ادامه مطلب...
از آنجا که زندگی آینه وجود ماست تنها با تغییر ما تغییر می کند !
هر گاه در زندگی خانه ای از یخ ساختی برای آب شدنش گریه نکن !
از زندگی به آنچه دست می یابید که لیاقتش را دارید نه آنچه که آرزویش را دارید!
بهترین لذت دنیا انجام دادن عملی است که دیگران در مورد آن می گوید : نمی توانم !
حتی اگر یک ساعت خراب باشد در هر روز دو بار ساعت را درست نشان می دهد!
سردردهای دشــوار ، ســیگار پشــت ســـیگار
زُل ، قاب عکس ، رو دیوار ، سيگار پشت سيگار
بازم دوباره از نـو ، دلتنگ بـــــوی عطرِت
سُل ، می ، صدای گیتار ، سيگار پشت سيگار
من ، دستِ تو ، رو گونه م ، تو ، دستِ من ، تو موهات
وای این سکانــسو... تکرار! ، سيگار پشت سيگار
اه باز کجاست قرص هام؟ ، این سکته های معلول
داروم تویـــی ، پرستار ، سیــــگار پشت سيگار
دور و بــرم رو بازم ، میبینم و کسی نیست
کاغذ مچـاله ، آشغال ، سيگار پشت سيگار
مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند ولی آنان را ببخش...
اگر مهربان باشی تورا به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ولی مهربان باش...
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند ولی شریف و درستکار باش...
نیکی های امروزت را فراموش میکنند ولی نیکوکار باش...
بهترینهای خودرا به دنیا ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد...
و در نهایت میبینی هر آنچه هست میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم...(کوروش بزرگ)