می دانی ..
یک وقت هایی باید , روی یک تکه کاغذ بنویسی
"تـعطیــل است"
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند ...
به جایی رسیده ایم که نه بکارتمان،نه صداقتمان و نه دوست داشتنمان را
هیچ بــــَــنی بـــَــشــــَـــری خواستار نیست....
جالب اینجاست که مرگ نیز حوالی ما نمی پلکد...
شده ایم چوب دو سر نجس،نه اینور جایمان میدهند نه آنسو راهمان...
جريان چيه؟
چرا پسراي خانوم باز جذاب ترن؟
چرا ادماي الكلي و سيگاري باحال ترن؟
چرا با اونايي كه ديگران رو مسخره ميكنن به ادم بيشتر خوش ميگذره؟
چرا اونايي كه خيانت ميكنن ، تهمت ميزنن ،غيبت ميكنن و دروغ ميگن موفق ترن؟
چرا هميشه بدها بهترن؟
انگار براي خوب بودن بايد بد بود ...!!!!
میدانی هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در عشق این مطلب بهتر معلوم میشود، چون هر کسی با قوۀ تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوۀ تصور خودش است که کیف میبرد نه از زنی که جلو اوست و گمان میکند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد."
"صادق هدایت"/صورتکها/
"اصلاً ما از اولاد آدم نیستیم و این افتخار را درست به شما واگذار میکنیم. ما یک بابایی هستیم آمده ایم چهار صبا تو این دنیای دون زندگی بکنیم و بعد بترکیم و برویم پی کارمان! هیچ تاریخ و سندی را هم قبول نداریم و به رسمیت نمی شناسیم . . چون هر الاغ و خرچسونه همین ادعا را دارد و خودش را افضل موجودات تصور میکند!"
صادق هدایت /قضییه زیر بته/
من مىكوشم غمهايم را غرق كنم، اما لعنتی ها ياد گرفتهاند شنا كنند...
فريدا كالو
"اینکه دیگر دَخلی بفرنگی ها ندارد، اما میخواهم بگویم که ما بد تربیت می شویم، همه خرابی ما بگردن همین خرافات است که از بچگی توی کله مان چپانده اند و همه مردم را آن دنیائی کرده اند. این دنیا را ما ول کرده ایم و فکر موهوم را چسبیده ایم، نمیدانم کی از آن دنیا برگشته که خبرش را برای ما آورده! از توی خشت که می افتیم برای آخرتمان گریه می کنیم تا بمیریم، اینهم زندگی شد؟"
صادق هدایت/شبهای ورامین